8 سال گذشت؛رقص عربي در آزادي، عيدي تيم ملي به مردم ايران
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۵۵۳۴۲
خبرگزاري آريا - همان قدر که ديدار 8 فروردين 96 ايران مقابل چين خاطره انگيز است، يک 8 فروردين تلخ هم براي فوتبال ايران وجود دارد؛آنجا که تيم ملي در سال 88 در همين تاريخ مسابقه اي با عربستان برگزار کرد.
به گزارش خبرگزاري آريا، ايران بايد در برابر عربستان به هر قيمتي پيروز مي شد تا شانس صعود مستقيم به جام جهاني را داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از اين مسابقه تابناک نوشت:
تيم ملي فوتبال ايران در چهارچوب رقابت هاي گروه 2 مقدماتي جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي از ساعت 19 امروز برابر تيم ملي عربستان به ميدان رفت که پس از ارائه يک بازي نااميد کننده، با نتيجه دو بر يک در ورزشگاه آزادي مقابل ديدگان صدهزار تماشاگر مشتاق و در حضور رئيس جمهور به زانو درآمد تا عصبانيت تماشاچيان و ناراحتي شديد مردم از اين وضعيت رقم بخورد.
تلاش بازيکنان ايران سرانجام در دقيقه 57 ثمر داد. تيم ايران با نفوذي که توسط محمد رضا خلعتبري از جناج چپ زمين به سمت محوطه جريمه دروازه عربستان داشت و با پشت سر گذاشتن مدافع حريف پاس خوبي را به مسعود شجاعي داد و او نيز با يک ضربه فني توپ را به گوشه دروازه تيم عربستان فرستاد.
تيم ايران که به نظر ميرسيد براي لحظات بازي بر خلاف عربستان هيچ برنامه اي ندارد، بعد از به ثمر رسيدن گل شجاعي، بيهدف و بي انگيزه بازي بازي کرد تا يک خاطره بسيار تلخ براي فوتبال کشورمان در ابتداي سال جديد رخ بدهد و عيدي شيريني از سرمربي تيم ملي به ملت ايران داده شود.
در حالي که اين ضعف ها در بازيهاي گذشته هم به خوبي نمايان شده بود اما به دليل اينکه تيم ملي با اندکي خوش شانسي بازيهاي گذشته خود به خصوص در برابر کره شمالي را واگذار نکرد و آن چالشها که بارها توسط رسانه ها گوشزد شد، چندان مورد توجه کادر فني قرار نگرفت تا عربستان که در بدترين زمان ممکن قرار داشت در ورزشگاه آزادي به راحتي هر چه تمام از اين نقاط ضعف استفاده کند و هر سه امتياز بازي را از جلو چشم هاي گريان يکصد هزار هوادار مشتاق با خود ببرد.
تماشاگران در زماني که تيم ايران دو بر يک از حريف خود عقب بود، علي کريمي را تشويق ميکردند؛ همچنين خواستار برکناري علي دايي از مربيگري تيم ايران نيز شدند.
تبيان نوشت: پيش از شروع اين ديدار کارشناسان عربستان شانس اندکي براي گرفتن امتياز از ايران آن هم در جهنم آزادي قائل بودند اما سرمربي عربستان با تعويض هاي شجاعانه خود شانس تيم خود را براي صعود به جام جهاني 2010 افزايش داد تا کار در اين گروه به روزهاي پاياني کشيده شود.
فارس هم اين تفسير را منتشر کرد:
100 هزار تماشاگري که براي تماشاي ديدار ايران و عربستان به ورزشگاه آزادي رفته بودند پس از شکست 2 بر يک برابر تيم ملي برابر عربستان به شدت خشمگين شده و عليه علي دايي شعار دادند.
آنها با سر دادن شعار «دايي حيا کن، تيم ملي را رها کن» خواهان جدايي وي شدند.
تماشاگران همچنين اشيايي سمت سرمربي تيم ملي پرتاب کردند.
دايي که از شکست برابر عربستان به شدت ناراحت بود تا چند دقيقه پس از پايان مسابقه از روي نيمکت بلند نشد.
علي دايي پس از شکست 2 بر يک تيم ملي مقابل عربستان در واکنش به سئوال يکي از خبرنگاران مبني بر کنارهگيري از تيم ملي عنوان کرد: متاسفانه شما منتظر چنين روزي بوديد که علي دايي شکست بخورد اما بدانيد امروز تيم ملي شکست خورد نه فقط علي دايي. شما خبرنگاران در جايگاهي نيستيد که بخواهيد درباره برکناري من نظر بدهيد.
تحليل و کزارش ايلنا نشان مي دهد که ايران مي توانست حداقل 4 گل در آزادي دريافت کند:
تيم عربستان که فوتبالي با آرامش را در دستور کار خود قرار داده هم در 10 دقيقه پاياني صاحب يک گل شد که داور ژاپني آن را به دليل خطا مردود اعلام کرد ضمن اينکه در دقيقه 38 نيز مهاجم عربستان روي اشتباه عقيلي و رحمتي مي توانست درواز ايران را باز کند اما اين اتفاق هم با خوش شانسي ايران نيفتاد در همين حال داور ژاپني بازهم خطاي رحمتي روي النزاري را وارد ندانست تا نيمه اول که بسيار هم پر التهاب بود بدون گل به پايان برسد. اما نيمه دوم متفاوت از نيمه اول دنبال شد و ايران که مي توانست پيروزي را با يک بازي هدف دار جشن بگيرد تن به شکستي تلخ و تحقير آميز داد.
در حالي که اين ضعف ها در بازيهاي گذشته هم به خوبي نمايان شده بود اما به دليل اينکه تيم ملي با اندکي خوش شانسي بازيهاي گذشته خود به خصوص در برابر کره شمالي را واگذار نکرد آن مشکلات زياد مورد توجه کادر فني قرار نگرفت تا عربستان که در بدترين زمان ممکن قرار داشت در ورزشگاه آزادي به راحتي هر چه تمام از اين نقاط ضعف استفاده کند و هر سه امتياز بازي را از جلو چشم هاي گريان يکصد هزار هوادار مشتاق با خود ببرد.
حاشيه هاي بعد از بازي
پس از فحاشي تماشاگران مهدي رحمتي، حسين کعبي و غلامرضا رضايي به شدت با اين هواداران درگير شدند به گونهاي که در اين درگيري برخوردهاي شديد فيزيکي نيز در بين طرفين دعوي ايجاد شد! اين در حالي بود که علي دايي نيز در اتوبوس حامل تيم ملي حضور داشت و هيچ اقدامي در خصوص اين درگيري انجام نداد.
برکناري به دستور احمدي نژاد
دايي بعدها در برنامه 90 خطاب به عادل فردوسي پور گفت: شما قاطعانه مي گوييد محمود احمدي نژاد من را مربي تيم ملي کرد اما به هيچ وجه اينطور نبود. اما احمدي نژاد من را بعد از بازي با عربستان از تيم ملي برکنار کرد.
وي افزود: شما مي توانيد اين مورد را از علي آبادي بپرسيد اصلا مي دانيد دليل برکناري من از تيم ملي چه بود؟ چون به علي دايي پيشنهاد دادند در ستاد انتخاباتي احمدي نژاد باش و من نرفتم عين آب خوردن من کنار گذاشته شدم. شما مي گوييد علي آبادي از يک نفر دستور گرفته است الان بيان مي کنم در انتصاب من چنين چيزي نبود.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۵۵۳۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جعل نام خلیجفارس کار انگلیسیهاست
بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
به گزارش مشرق، بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا هم نخستین رئیسجمهور این کشور بود که در طول تاریخ به نقشه و اسناد بیاعتنا شد و این نام جعلی را بر زبان آورد.
انگلیس در کنار گسترش پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد؛ بنابراین، ما در عین حال که باید به حفظ تمامیت ارضی خودمان و حفظ منافع و مرزهایمان که مسئلهای انکارناپذیر است، در عمل و زبان تأکید کنیم، باید بدانیم که این حرکت از ناحیه استعمار است.
ما حاضر نیستیم سر سوزنی از مسائلی مانند نام واقعی و قدیمی خلیجفارس و مرزهای خود بگذریم. اینها خلاصهای بود تا به مناسبت روز خلیجفارس(دهم اردیبهشت) روزنامه همشهری با قاسم تبریزی درباره همه جوانب نام مجعول «خلیج عربی» به جای «خلیجفارس» به گفتوگو بنشیند که در ادامه می خوانید.
نخستین کسی که نام مجعول «خلیج عربی» را بهکار برد، چهکسی یا چه رسانهای بود؟
رسانه انگلیسی بیبیسی بود. جمال عبدالناصر در سالهای ۱۳۳۹و ۱۳۴۰با شاه درگیر شد و در مسئله پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد، اما پیش از او انگلیسیها این نام را بهکار بردند.
انگیزه بیبیسی برای این مناقشه چه بود؟
درگیری بین ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس؛ چراکه به مرور زمان آمریکاییها به ایران مسلط شده بودند، اما کشورهای حاشیه خلیجفارس هنوز مستعمره انگلیس بودند. این اختلاف، اساسی بود و طراحیاش توسط حرکت استعمار شکل گرفت تا حرکتی حساب شده به شمار رود که آثار بلندمدت هم دارد.
ما ایرانیها برای حفظ منافع ملیمان در این بین چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
اول عمومیت بخشیدن به نقشه ایران و خلیجفارس است. نقشههای ما مربوط به سال ۱۶۰۰میلادی است. از نظر تاریخی هم که مشخص است. دوم اینکه باید حرکت استعمار در منطقه را شناخت؛ چراکه انگلیسیها قریب به ۲۰۰سال قبل به منطقه آمدند و شروع به نفوذ و برنامهریزی کردند. حتی کوچ خاندانهایی از شبهجزیره نجد و حجاز به جزایر خلیجفارس جزو برنامههای مدون و از پیش تعیین شده آنان بود.
به تعبیری میتوان روی همین برداشت عنوان کرد کسانی که امروز در بحرین حاکم هستند، اصلا بحرینی نیستند. اتفاقاً در آن منطقه بهطور مثال همه شیعه بودند و اینگونه طیفهای خوارج یا سنی متحجر را وارد بحرین و خلیجفارس کردند و در بحرین حاکمیت را بهتدریج به آنها سپردند. خلاصه برنامهریزیهای حساب شده طی این ۲۰۰سال که از سوی دیگرو برخلاف حرکت های آنها به انقلاب اسلامی منتج شد را در منطقه بهوجود آوردند.
جمهوری اسلامی ایران با گذشت ۴۵سال از انقلاب اسلامی، چه شیوهای را در قبال این سیاست موذیانه اتخاذ کرده است؟
جمهوری اسلامی ایران به نام خلیجفارس تأکید داشته و دارد. عموما شورای کشورهای خلیج را آمریکاییها پس از انقلاب اداره کردند. آمریکاییها هم پس از انگلیسیها و بعد از انقلاب در دایره ایرانهراسی به این سیاست دامن زدند، اما ایران همچنان بر حق حاکمیت خودش و نام خلیجفارس مصرانه تأکید دارد.
شما اشراف کاملی بر تاریخ پهلوی اول و دوم دارید. رژیم شاه در حوزه خلیجفارس و نامگذاری مجعول خلیج عربی چه سیاستی را دنبال میکرد؟
آنها بهدلیل سلطه انگلیس و آمریکا بیتفاوت از اصل موضوع میگذشتند و شاید در مواردی روی نام تکیه میکردند.
نمونه بارز این مصداق در چه موردی بهطور بارز خودش را نشان میدهد؟
در مورد بحرین. نامهای سال ۱۳۴۵داریوش همایون به هویدا مینویسد که اصلا بحرین چه ارتباطی به ما دارد؟! ما آنجا نه منافعی داریم و نه آنجا ارزشی برای ما دارد. او در آن نامه مینویسد که آنجا مشتی عرب هستند که گرایش به فارسی هم ندارند. این اتفاق درست ۳سال قبل از آن رخ داد که بحرین را جدا کردند. از سالهای ۱۳۴۵هم مذاکرات پنهانی بین آمریکاییها و انگلیسیها با ایران انجام شد و اسنادش موجود است.
اسدالله علم در خاطراتش بارها اشاره میکند که ما درباره بحرین مذاکره کردیم، اما هیچکس نمیگوید که چه اقدامی صورت گرفت. نهایتاً آخرین تیر خلاص را اردشیر زاهدی که خودش از اعضای سازمان سیا بود، بر پیکر ایران وارد کرد و بحرین از ایران جدا شد. کشورهای دیگر هم اسنادی از دوره رضاشاه و محمدرضاشاه در اختیار دارند که مرتباً رضاشاه به حضور انگلیسیها در بحرین اعتراض میکند.
مردم بحرین که آنجا استان چهاردهم ما محسوب میشد، برای سفر کردن به شیراز و بوشهر، به اصرار و ابرام انگلیسیها مجبور بودند گذرنامه بگیرند! اسناد این بخش در مجله مطالعات تاریخی موجود است. حکومت پهلوی بیتوجه به این ارتباطات بود و در بهترین حالت فقط اعتراض میکرد. از نظر سیاسی هم به خصوص از دوره سلطه آمریکا بر ایران، شاه و ساواک از نظر سیاسی علیه عراق، مصر و سوریه موضع میگرفتند.
بیشتر اقدامات رژیم پهلوی دوم هم حراست از کارهای آمریکا و انگلیس است. نقش سناتور مسعودی هم که در مواردی سندی وجود دارد که او هم رشوههایی دریافت میکرد، روشن است.
سیاست رژیم شاه در قبال خلیجفارس به همینها خلاصه میشد؟
حاکمیت پهلوی در دوران رضاشاه ذیل سیاست جاری انگلیس در منطقه بود. در دوره محمدرضا خصوصاً پس از کودتای ۲۸مرداد، باز ذیل سیاست جاری آمریکا قرار داریم؛ پس نخست، سیاست آمریکا، خطمشی تعیین میکند. دولت برای آنها چنان بیاهمیت بود که وقتی در مجلس مطرح کردند چرا بحرین جدا شد، هویدا گفت: دختری بود که به خانه شوهر رفت! این گزارش به خودی خود سندی است که چاپ شده و وقیحانهتر از این نمی توان درباره بحرین نظر داد. آنها هیچیک، آن قیود را نداشتند و نمیپذیرفتند. کما اینکه در عهدنامه سعدآباد همینطور است. او بخشی را به کمال آتاتورک بخشید. به معنای واقعی کلمه ذیل سیاست کشورهای خارجی حرکت میکردیم و خودمان را در سایه و آینه آنها میدیدیم و به جای میآوردیم و خبری از استقلال نبود. حال، قاجار مستقل بود اما بیعرضه و بیلیاقتیاش را در همه امور نشان میداد. شاه در مورد خلیج فارس هیچ تقیدی حس نمیکرد.
چرا؟
چون خودشان توسط استعمار در رأس کار بودند و باید در سایه اهداف آنها حرکت میکردند.
ترامپ ظاهراً نخستین رئیسجمهور آمریکاست که نام خلیجفارس را در گفتارش به خلیج عربی تغییر داد. نظرتان درباره او و موضعش چیست؟ چون به هر حال همه روسای جمهور آمریکا قبل از او دستکم در گفتار رعایت کردهاند که برای ذکر نام خلیجفارس به نقشهها و اسناد قدیمی پایبند باشند. نظر و موضع شخصیتان درباره جهتگیری او چگونه است؟
به قول خود آمریکاییها، او که قدری از نظر عقل کم دارد و دیوانه است. حال نمیخواهم آن عبارت زشت را بهکار ببرم، اما رؤسای جمهور آمریکا چه جمهوریخواه و چه دمکرات، براساس منافع ملی و موقعیت جهانیشان سخن میگویند.
پس نباید چندان از سخن آنها ناراحت شد؛ چراکه دیکتهای است که خود حاکمیت به آنها میگوید. آنها مجری و بازیگر عرصه سیاست البته در سطح کلان هستند. از ۱۳۲۰تا به امروز ما وقتی این ۸۰سال را رصد میکنیم، علیه منافع و اقتدار یا استقلال ملی ما تفاوتی بین جمهوریخواهان و دمکراتها وجود ندارد.
مطالبی که مطرح میشد، سیاست جاری آنهاست؛ حال میخواهد جیمی کارتر باشد یا کندی که خودش را بهعنوان مدافع صلح جهانی مطرح میکرد یا نیکسون بهگونهای دیگر.
آنها تفاوتی ندارند و عمدتاً چیزی مطرح نمیکنند که به منافع و موقعیتشان آسیب بزند؛ لذا در مسائلی مانند خلیجفارس با هم مشترکاند؛ بنابراین توصیه میکنم که اتفاقاً خیلی عادی به آن مسائل بنگریم؛ چراکه همان حرفها را دیگران در آمریکا بهگونهای دیگر زدهاند؛ مثلا کارتر مطرح کرد که ما در منطقه منافع داریم و امام(ره) از ابتدا با همان یک جمله کارتر برخورد کرده و فرمودند: آنها چه حقی دارند که در خلیجفارس منافع داشته باشند؟! هر یک با ادبیاتی میگویند اما عمدتا منافع اصلیشان را درنظر میگیرند.
بهعنوان مورخ و تاریخدان میخواهم نظر شما را در اینباره بدانم که چرا برخی خوانندگان خارج از کشور (لسآنجلسیها) و مشخصا کسی که ترانهای با نام خلیج همیشگی فارس داشت، بهرغم موضعگیریهای سیاسی در زمینههای دیگر، جرأت خواندن ترانه خودش را در کشورهای حاشیه خلیجفارس ندارد. او اتفاقاً میگوید من آدمی سیاسی نیستم، اما بهخودش اجازه میدهد که درباره سیاستهای خرد و کلان اظهارنظر کند. چرا چنین جمع اضدادی وجود دارد؟
اینها ۳دستهاند؛ یک دسته رجال سیاسی، درباری و نظامی حکومت پهلویاند. آنها با همان ایدئولوژی شاهنشاهی ابراز نظر و تصمیمگیری میکنند و خطمشیشان همین است.
دستهای دیگر، تحصیلکردگان غرب هستند که نسل دومشان مثل ولیرضا نصر یا هوشنگ امیراحمدی مستقیم یا غیرمستقیم مشاور کاخسفیدند. اینها براساس منافع آمریکا صحبت میکنند.
دسته سوم آدمهای عادی را دربرمیگیرند؛ کسانی که پیش از انقلاب یا پس از انقلاب اینجا کبابی یا مغازه داشتند یا به نوعی تجارت یا معاش میکردند. آنها تعلقاتی نسبت به ایران و جامعه و فرهنگ و مردم ایران دارند، اما در مسائل سیاسی کمو بیش تحتتأثیر رسانههای غربی هستند. در خاطراتشان هم این مهم عیان است.
خوانندهای از این دست در کدام دسته جای میگیرد؟
لاجرم در دسته سوم. همه فعالیتشان بستگی به روحیه خودشان و جو حاکم کشوری دارد که در آنجا مقیم هستند.
دانش سیاسی این عده را در بستر تاریخی چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه دانش سیاسی لازم را هم ندارند و بیشتر از روی احساسات واکنش نشان میدهند.
تکلیف ما امروز با موضوع نامگذاری خلیجفارس و خلیج عربی چیست؟
این موضوع ابزاری است تا ما را آزار دهند. گاه ذهن ما را از مسئله اصلی دور میکنند و گاه نزدیک! در اینکه خلیجفارس مربوط به تاریخ چند هزار ساله ایران است، هیچ شکی نیست؛ حتی تا عربستان و یمن جزو خاک ما بوده است. اینجا یک مسئله تاریخی مطرح است و دیگری جغرافیای تاریخی. آنچه حداقل برایمان باقی مانده، باید حافظش باشیم؛ آن هم بهگونهای که کوچکترین خدشهای به آن وارد نشود، اما در عین حال بازی استعمار را نباید فراموش کرد؛ یعنی وقتی او میگوید خلیج فارس یا خلیج عربی، در هر دو حال میخواهد ما را با کویت، کشورهای منطقه و کل جهان عرب دربیندازد.
در عین حال که خلیجفارس جزو مسلمات غیر قابل انکار ماست و این منطقه متعلق به ما بوده و هست؛ گرچه امروز دیگر درباره بحرین ادعای مالکیت نمیکنیم و پذیرفتهایم که در گذشته و در زمان شاه آنجا کشور شده و اروپاییها خیانت کرده اند، اما بحرین را محترم میشماریم. اینها جملگی جمع اضداد نیست، بلکه همانگونه که آن کشور برای ما محترم است، حفظ و حراست مرزهای ما در شمال، جنوب و شرق و غرب محفوظ خواهد بود. در عین حال نغمههای استعمار برای جدایی و اختلاف موضوعی دیگر است.
خلیج فارس خانه ما است
رهبر معظم انقلاب:اینکه امروز شما میبینید دشمنان حرفهای بزرگتر از دهان خودشان میزنند، همهاش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. مینشینند طرّاحی میکنند که ایران باید در خلیجفارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلطهای عجیبغریبی! او از آن طرف دنیا میآید اینجا رزمایش راه میاندازد؛ شما اینجا چهکار میکنید؟ خب بروید در همان خلیج خوکها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا میخواهید رزمایش [کنید]. در خلیجفارس شما چهکار میکنید؟ خلیجفارس خانهی ما است. خلیجفارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیجفارس بهاضافهی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند.
بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳ /۱۳۹۵/۰۲